آمنه مستقیمی | شهرآرانیوز؛ شهر مشهد اکنون پذیرای دریای شیعیان است. فقیر و دارا، کوچک و بزرگ، توانا و ناتوان غرق در شوق زیارت امام هشتم (ع) هستند، امامی که مشهدش، شهری شد، شهری که فرشتگان در آن بال گسترده اند، سؤالهای زیادی درباره برخورد امام رضا (ع) با مکر مأمون و نحوه شهادت ایشان وجود دارد که به آنها خواهیم پرداخت.
مأمون اگرچه به خیال خود با تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع)، بر آل علی (ع) توفق مییافت؛ اما تدابیر عالم آل رسول (ص) کار را به جایی رساند که خلیفه مکّار عباسی راهی جز شهادت حضرت (ع) پیش رو نیافت ... از این رو، در آستانه سالروز شهادت ثامن الحجج (ع) و در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین «سیدمهدی واعظ موسوی»، خطیب مذهبی و از سخنرانان آستان قدس رضوی، مروری داریم بر تدابیر امام رضا (ع) که هنوز هم راهگشای تاریخ است.
امام رضا (ع) با جبر مأمون به ولایتعهدی برگزیده شدند. مأمون فردی زیرک و باهوش بود و میکوشید با این اقدام صدای اعتراض آل علی (ع) را بخواباند و با این روش هوشمندانه، قیام علویان در جای جای سرزمینهای اسلامی را بدون ماهیت سرکوب کند و مدعی شود وقتی در رأس آل علی (ع)، علی بن موسی الرضا (ع) قرار دارد و ولایتعهدی من را پذیرفته است پس دلیلی برای مخالفت با خلافت و قیام علیه من وجود ندارد!
مأمون درصدد بود بدون درگیری نظامی و از این مسیر، قیام علویان را سرکوب کند و شاید تا حدودی هم موفق شد؛ اما مهم آنکه امام رضا (ع) هوشمندانه شروطی را برای پذیرش ولایتعهدیِ اجباری بیان کردند تا به جهان اسلام اعلام کنند این پذیرش با طیب خاطر نبوده است و این چنین مکر مأمون را خنثی کردند و تا حد زیادی توفیق یافتند، چون مردم اعم از آل علی (ع) و جز آن میپرسیدند ایشان اگر ولیعهد است، چرا در عزل و نصبها و در امور دیگر حکومتی دخالت و ورودی ندارد، پس این ولایتعهدی به زور و اکراه و اجبار بوده است. این استراتژی رضوی، جبر مأمون را برملا کرد.
امام رضا (ع) در ولایتعهدی تجملاتی نداشتند و به سیره نبوی (ص) و علوی (ع) زندگی میکردند، این ساده زیستی و تواضع نسبت به فقرا، رسواکننده حکومت مأمون بود، چون او بسیار تجملاتی بود و زندگی ساده امام رضا (ع) معارض و در تقابل با سبک زندگی خلیفه عباسی قرار داشت. شاهد ماجرا؛ نماز عید حضرت (ع) است. مأمون، امام رضا (ع) را برای اقامه نماز عید فطر اعزام کرد و ایشان با پای برهنه و به سادگی و با عمل به سیره پیامبر (ص) به سمت بیابان حرکت کردند، شوری خاص مردم را در بر گرفت و حتی افسران مأمون که فرصت باز کردن بند کفش را نداشتند با دشنه بندها را بریدند تا با امام رضا (ع) همراه شوند ... وقتی خبر این فضا و شور و حال به مأمون رسید، او مانع اقامه نماز توسط امام (ع) شد! چون نماز ساده و همراه با معنویت حضرت ثامن الحجج (ع)، طمطراق و تجمل طلبی مأمون را رسوا میکرد.
مناظرات و مباحث علمی امام رضا (ع) بیش از هر چیز مکر و توطئه مأمون را برملا کرد، حضرت (ع) یک تنه در مباحث با علمای ادیان و مکاتب شرکت کردند و بر آنها پیروز شدند و این پیروزیها آوازه حضرت (ع) را دوچندان کرد و ایشان بهترین پیام رسانی را داشتند، برای همین هم مأمون دیگر تاب نیاورد و با اینکه خود امام رضا (ع) را به ولایتعهدی منسوب کرده بود درصدد قتل ایشان برآمد و همان طور که برادران یوسف (ع) درصدد قتل برادر برآمدند تا خود در چشم پدر دیده شوند، مأمون هم برای آنکه کانون توجهات باشد و احساس میکرد وجود ثامن الحجج (ع) او را از چشمها انداخته است، نقشه قتل حضرت (ع) را کشید و ایشان را به شهادت رساند.
جلسههای مناظره امام رضا (ع) به قدری دیدنی بود که گاه از هنگام صبح تا زمان نماز و غذا، متوقف میشد و دوباره ادامه مییافت؛ اهمیت این مناظرات در آن بود که عالم آل رسول (ص) یک تنه مقابل افکار و آرای پیروان ادیان و مکاتب میایستادند؛ باید بر افکار و آرای مسیحیت و تورات مسلط میبودند تا بر آنها در بحث و جدل توفق مییافتند. همچنین است در مناظره با بزرگان اهل سنت، اینها میسر نبود مگر به دلیل علم خاص آن حضرت (ع) که اکتسابی نبود، بلکه از رسول خدا (ص) به ارث برده بودند.
مأمون اگرچه زیرک بود؛ اما با آن همه هوش و درایت مقابل امام رضا (ع) زانو میزد و مقهور علوم رضوی بود و مردم بر ایشان در شگفت بودند که چطور با وجود عالم آل محمد (ص)، کسی، چون مأمون باید بر مردم و امت اسلام حکومت کند؟! همین هم باعث شد که درصدد قتل امام رضا (ع) برآید و نتواند آن وجود مقدس را تحمل
کند.
در کتابهای حدیثی آمده زمانی نماز جمعه در شهر مرو هنگامی که علی بن موسی الرضا (ع) ولیعهد بودند، برپا شد. شخصی محضر امام رضا (ع) رسید و عرض کرد: امروز مردم در بحث امامت و ولایت با یکدیگر مباحثه داشتند ... حضرت (ع) تبسم کرده و فرمودند: مردم نمیدانند ولایت و امامت چیست، و سپس کلاسی فشرده درباره امامت و ولایت برای آن فرد برپا و با این آیه شروع کردند که: «وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (بقره، ۱۲۴). سپس حضرت (ع) از این آیه، قانونی ابدی را استخراج کردند و فرمودند: این آیه امامت و پیشوایی ظالمان تا روز قیامت را باطل کرده است.
این نشان میدهد وقتی عترت را کنار قرآن بگذاریم، قرآن توسعه و وسعت مییابد؛ اما وقتی امام (ع) را از کنار قرآن برداریم، تفاسیر و برداشتها سطحی میشود. ایشان با این بیان و تعبیر قرآن، امامت هر ظالمی را ابطال اعلام کردند و تأکید داشتند هیچ ظالمی نمیتواند بر انسانها امامت کند. امام رضا (ع) به زیبایی از امامت دفاع یا با ایراد حدیث سلسله الذهب، امام را شرط توحید معرفی میکردند، این یعنی توحید بدون امامت و ولایت، توحید نیست و از آن سوءاستفاده میشود.